کاربرد «لَوْ» در زبان عربی، به ویژه در قرآن کریم فراوان است. پیش از بحث راجع به ترجمههای قرآنی از این حرف، لازم دیده شد به صورت اجمالی نقش اعرابی آن مورد بررسی قرار گیرد. طبعاً نقشهای گوناگون هر کلمه، در اسلوبهای مختلف آن و معانی به کار رفته، تأثیر بسزایی دارد. در بحث یکسان سازی در ترجمه هم فهم درست اعراب، عامل مؤثر در بکارگیری اسلوب و ترجمه صحیح خواهد بود.
«لَوْ» بر چند نوع است : 1- شرطیه 2- تمنیّه 3- مصدریه 4- عرضیه 5- تقلیلیه
1- «لَوْ» شرطیه : بر دو نوع است: امتناعیه و غیرامتناعیه
الف( شرطیه امتناعیه: در این نوع، شرط در زمان گذشته محقق نشده و وقوع آن در گذشته ممتنع است. دراین حالت «لَوْ» مقتضی تعلیق امری بر امر دیگر است.
از این رو بدنبال «لو» دو جمله میآید. این دو جمله نوعی ارتباط و اتصال معنوی با یکدیگر دارند. معمولاً جمله اول را شرط )سبب(، و جمله دوم را جزا یا جواب )مسبّب( مینامند. مانند: «لو تعلّم الجاهلُ، لَنهضت بلاده» )لکنّه لم یتعلّم(
شرطیه امتناعیه بر دونوع است: 1- شرط، یگانه علت برای جزاست، مانند «لو طَلَعَتْ الشَّمسُ أمسِ، لَظهَر النّهارُ». دراینحالت با امتناع شرط، جواب هم منتفی است؛ چرا که تنها سبب بوجود آمدن روز، طلوع خورشید است و با امتناع طلوع خورشید، پدید آمدن روزهم، وجوباً ممتنع است.
2- شرط، یگانه علت برای جزا نیست.مثلاً در جمله: «لَو طَلعتِ الشَّمسُ أمسِ لَکان النّور موجوداً» در اینجا طلوع خورشید ممتنع است؛ امّا جواب وجوباً منتفی نیست؛ چون نور میتواند علل دیگری )چراغ، برق و...( هم داشته باشد.
در شرطیه امتناعیه، غالباً فعل شرط و جواب، ماضی )درلفظ ومعنی یا فقط در معنی( است. بنا بر این اگر پس از آن فعل مضارع بیاید، معنی آن با حفظ لفظ به ماضی برگردانده می شود. مانند: «لو یَجیءُ ضیفٌ لأکرمته».
ب( شرطیه غیر امتناعیه: «لو» به این معنا بیشتر بر سر فعل مضارع میآید و امری را در زمان آینده معلق به امر دیگر میکند. بعضی این نوع «لَوْ» را مانند «اِن» شرطیه میدانند، که غالباً موجب تعلیق جواب بر شرط می شود. در این صورت فعل شرط و جواب هر دو باید )لفظاً و معناً( در معنی آینده باشند مانند: «لا یلفک الراجوک اِلّا مظهراً خُلق الکرام و لو تکون عدیماً».
فعل اگر در لفظ هم ماضی بود، باید معنی آن را تاویل به آینده برد، مانند: «وَ لیَخْشِ الّذینَ لَوْ تَرکُوا مِن خَلفِهِم ذُرِیَّةً ضِعافاً خَافُوا عَلَیْهِمْ»)نساء/9)یعنی: لو یترکون؛ چون اگر فعل در زمان گذشته باقی بماند معنی درستی ندارد، زیرا ترسیدنِ پس از مرگ مفهومی ندارد.
لَوْ شرطیه اختصاص به فعل دارد، ولی گاهی پس از آن اسم میآید. در اینصورت عاملش فعلی است که وجوباً محذوف است و فعل بعد از آن تفسیرش میکند. این اسم یا مرفوع است مانند: «لو غیرُ ذات سوارٍ لَطَمَتْنی» یا منصوب مانند: «لو محمداً رأیتَه أکرمتَه» و یا خبر است برای کان محذوف مانند: «اِلتَمِس و لو خاتماً مِن حدیدٍ» برخی اوقات هم بعد از آن أنّ میآید مانند : «و لو أنّهم صبروا». در مورد ترکیب اخیر دو نظر وجود دارد: 1- أنّ و اسم و خبر آن، فاعل برای فعل محذوف مثلاً «ثَبَتَ» در مثال فوق است: «ولو ثَبَتَ صبرُهم».
2- أنّ و اسم و خبر آن، مبتدایی است بدون خبر یا خبرش محذوف است: «و لو صبرهم ثابتٌ».
اگر جواب «لو» شرطیه فعل ماضی باشد، جایز است که با «لَ»همراه باشد، چه ماضی مثبت باشد چه منفی. ولی در قرآن کریم «لَ» بیشتر برای ماضی مثبت به کار رفته است، مانند: «لَو نشاءُ لَجَعلناهُ حُطاماً»)واقعه/65)
برخی نحویون در مورد آوردن «لَ» گفتهاند: این «لَ»،«لام التّسویف» نام دارد و به معنی تأخیر و تمهّل است. بنابراین اگر در کلام به کار رفت، نشان از تأخیر جواب از شرط در زمانی طولانی است و نیاوردن آن حاکی از تحقق جواب در مدت زمانی کوتاه پس از شرط است.
2- لوتمنیّه : به جوابی مثل جواب شرط نیاز ندارد؛ ولی گاه جوابی منصوب مثل جوابِ «لیت» برای آن میآید، مانند: «لَوْ أنّ لَنا کرّةً فنکونَ مِنَ المؤمنین»)شعراء/102)
3- مصدریه: مترادف «أن» است و اکثراً پس از «ودّ» میآید، مثل: «ودّوا لَوْ تُدْهِنُ»)قلم/9) یا بعد از «یَوَدُّ» میآید، مانند: «یودّ احدُهم لو یُعَمَّرُ ألفَ سَنَةٍ»)بقره/96) که تاویل آن «الاِدهان» و «التعمیر» است. اگر به دنبال آن فعل ماضی بیاید، بر معنی خود باقی میماند؛ ولی اگر مضارع بیاید، مختص زمان آینده می شود، مانند، «أن» مصدریه.
4- عرضیه: جوابی ندارد و «فاء» بعد از آن، )که فراوان پس از آن میآید( فاء سببیه است؛ زیرا عرض از طلب است مانند: «لو تُحدِّثُنا قلیلاً» و «لو تَنزلُ عِندَنافَتُصیبَ».
5- تقلیلیه )وصلیه(: در این نوع هم به جواب نیاز نیست، مانند: «تصدَّقوا و لو بشقّ تمرةٍ» که تقدیر آن «و لو کان تصدُّقکم بشقِّ تمرةٍ» است.
بررسی چند ترجمه از ساختار «لو» در قرآن کریم
در قرآن کریم ساختار «لو...» 201 بار به کار رفته است. با توجّه به ساختارهای دستوری متفاوت و همچنین سبک ترجمههای مورد بررسی، هفت نوع ساختار برای آن وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می شود.
پیش از بیان این موارد لازم است بر اهمیت «یکسان سازی در ترجمه» تاکید کنیم، چرا که در صورت توجّه به آن، معنای یکدست و هماهنگی از آیات ارائه می شود؛ ولی در عین حال باید به معنا و مقصود هر آیه هم به صورت جداگانه عنایت داشت تا مبادا معنای مورد نظر آیه در زیر بحث یکسان سازی پنهان گردد.
اکنون به بررسی این ساختارها میپردازیم، با عنایت به این نکته که در تقسیم بندی ساختارها در بخش ترجمه بیشتر بر ترجمه «استاد مهدی فولادوند» تکیه کردهایم.
از لحاظ دستوری این نوع «لو» را شرطیه در نظر میگیرند که جوابش فعل ماضی مثبت همراه با «لَ» است.
با بررسی قرآن کریم آشکار شد که در تمام موارد فعل جواب شرط ماضی است که مؤکد به حرف تاکید «ل» میباشد. این ساختار 82 مرتبه در قرآن تکرار شده است.
فولادوند: در این ترجمه از بین 82 مورد ساختار «لَو...لَ...»،در ترجمه 70 آیه از واژه تأکید استفاده شده است که به شرح ذیل است:
57 بار: قطعاً،5 بار: حتماً،3 بار: مسلماً،2 بار: هرآینه،1 بار: بی گمان - البته - یقیناً،و در 11 مورد از هیچ تأکیدی استفاده نشده است. اما به طور خلاصه از نظر یکسان سازی و دفعات به کارگیری تأکید، این ترجمه بهترین ترجمه در بین ترجمههای بررسی شده است؛ مثال: «ولو علم الله فیهم خیراً لأسمعهم ولو اسمعهم لتولّوا و هم معرضون»)انفال/23)
ترجمه :«و اگر خدا در آنان خیری مییافت قطعاً شنوایشان میساخت و اگر آنان را شنوا میکرد حتماً باز به حال اعراض، روی بر میتافتند.»
خرمشاهی: در این ترجمه از بین 82 مورد فقط در 12 مورد از کلماتی که دلالت بر تاکید دارند در ترجمه بهره گرفته شده است، به شرح ذیل: 10 مورد: بی شک 1مورد: باز بی شبهه 1مورد: قطعاً و 69 مورد بدون حرف تأکید ترجمه شده است.
مثال: «لو اراد الله أن یتّخذ ولداً لأصطفی مما یخلق ما یشاء»)زمر/4)
ترجمه: «اگر خداوند میخواست که فرزندی )برای خود( برگزیند، آنچه میخواست از میان آنچه آفریده است، برمیگزید.»
تفسیر طبری: از بین موارد بررسی شده در 3 مورد واژه تأکید «حقّاً»، «همیدون» و «هرآینه» بکار رفته بود.
مثال: «و سیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم»)توبه/24)
ترجمه: «زودا که سوگند خوردن گیرند به خدایی که اگر توانستیمی و برگ و ساز داشتیمی حقّاً که بیرون آمدیمی با شما»
کشف الاسرار: از میان موارد بررسی شده، تنها در آیه 64 سورهی نساء واژه تأکید «بر حقیقت» به کار رفته است.
مثال: «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیما».
ترجمه:«و اگر ایشان که بر تن خود ستم کنندید آیندید به تو وآمرزش خواهندید از خدا و آمرزش خواهید ایشان را رسول او یافتندید خدای را بر حقیقت توبه پذیری مهربان»
مقایسه ترجمه آیه: «و لو کنت فظّاًغلیظ القلب لانفضوا من حولک»)آلعمران/159) فولادوند: «و اگر تند خو و سنگ دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند.» خرمشاهی: «و اگر درشت خوی سخت دل بودی بی شک از پیرامون تو پراکنده میشدند.»
طبری: «اگر بودی درشت سطبر دل، بپراکندندی از گرداگرد تو.»
کشف الاسرار: «اگر تو درشت بودی سطبر دل بی رحمت باز پراکندندی از گرد بر گرد تو و حلقه صحبت تو شکسته گشتی.»
این ساختار که از لحاظ دستوری تمنی یا شرطیه به شمار میرود، 30 مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. جواب «لَوْ» ممکن است مذکور یا محذوف باشد یا قبل از آن «ل» آمده باشد.
در یک مورد جواب «لو» در این ترکیب همراه فاء آمده است: «لو أن لنا کرة فنتبّرأَ منهم کما تبرءوا منّا» )بقره/ 167)
فولادوند: «کاش برای ما بازگشتی بود تا همان گونه که )آنان( از ما بیزاری جستند، )مانیز( از آنان بیزاری میجستیم »
خرمشاهی:«کاش برای ما بازگشتی بود، تا همانگونه که آنان اکنون از ما تبری جستند، ما نیز از آنان تبری جوییم.»
البته در مورد این «لو» گفته شده که برای تمنی است و متضمن معنای شرط است و «فاء» سببیه است و به همین دلیل فعل «نتبّرأ»منصوب شده است.
در ترجمه تفسیر طبری و کشف الاسرار هم به همین شکل معنا شده است.
طبری: «لوکانوا یعملون»؛ ترجمه: «اگر بودند دانند.»
کشف الاسرار: «و ماذا علیهم لو امنوا بالله والیوم الاخر...»)نساء/39)؛ ترجمه: «و چه زیان دارد ایشان را اگر ایمان آرند به خدا و روز رستاخیز»
در این ساختار جواب «لَوْ» با فعل ماضی منفی میآید و حدود 22 بار در قرآن کریم آمده است. از نظر دستوری «لو» حرف شرط به حساب میآید. این ساختار در ترجمههابه صورت یکسان )اگر + فعل منفی( برگردانده شده است.
مثال: «سیقولون لو کان لنا من الامر من شیءٍ ما قتلنا ههنا»)آلعمران/154)
فولادوند:«گفتند: اگر ما را در این کار اختیاری بود، )و وعده پیامبر واقعیت داشت( دراینجا کشته نمیشدیم.»
خرمشاهی :«میگفتند اگر ما را دراین کار اختیاری بود، دراینجا کشته نمیشدیم.»
این ساختار 7 بار در قرآن کریم تکرار شده و از نظر یکسان سازی در ترجمه، این امر به خوبی در ترجمهها رعایت شده است.
استاد فولادوند در پنج مورد این ساختار را به «آیا هر چند»، یک مورد «هر چند» و یک مورد «گر چه» ترجمه کرده است.
مثال: «أو لو کان الشیطان یدعوهم الی عذاب السَّعیر»
فولادوند:«آیا هر چند شیطان آنان را به سوی عذاب سوزان فرامیخواند.»
خرمشاهی: «حتی اگر شیطان ایشان را به سوی عذاب آتش دوزخ بخواند.»
طبری:«یا اگر هست شیطان که میخواند ایشانرا سوی عذاب دوزخ.»
این ساختار که از نظر دستوری «لو» و اسم و خبرش تأویل به مصدر رفته و مفعول فعل «ودَّ - یودُّ» به حساب میآید، )مانند أن مصدریه( 12 بار در قرآن به کار رفته است.
فولادوند: این ساختار را به دو صورت ترجمه کرده است:
1- «آرزو میکنند کاش...»، مانند: «رُبَّما یودُّ الذین کفروا لو کانوا
مسلمین»)حجر/2) ترجمه: «چه بسا کسانیکه کافر شدند آرزو کنند که کاش مسلمان بودند.»
2- «دوست دارند»، مانند: «ودُّوا لو تدهن فیدهنون» ترجمه: «دوست دارند که نرمی کنی تا نرمی نمایند.»
خرمشاهی: این ساختار را به دو گونه برگردانده است: 1- «خوش دارند که...»؛2-«آرزو کنند که...».
مثال: «ودُّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواءً»)نساء/89) ترجمه: «)آنان( خوش دارند که شما نیز مانند ایشان کفر بورزید و در نتیجه همانند آنان باشید.»
این ساختار 31 بار در قرآن کریم آمده است. «لو» دراین ترکیب بر سر جمله فعلیه یا اسمیه میآید. جواب «لو» همواره محذوف بوده یا قبل از آن ذکر شده است)دلیل جواب(.
نکته: ممکن است از نظر دستوری این ساختار در ساختار «لو...» که قبلاً ذکر شد هم دیده شود. ولی مهم آن است که «واو» که بر سر این ساختار میآید، «واو حالیه» است و از نظر معنی جمله حالیه به شمار میرود. از این رو نباید آن را با موارد مشابه که ممکن است «واو عاطفه» باشد، اشتباه گرفت.
فولادوند: در این ترجمه یکسان سازی خوبی وجود دارد، بجز یک مورد )صف - 8) که «ولو» به «گر چه» ترجمه شده است.
مثال: «و ان تدع مثقلةٌ الی حملها لا یحمل منه شیء و لو کان ذالقربی»)فاطر/18)
ترجمه: «و اگر گرانباری )دیگری رابه یاری( به سوی بارش فرا خواند چیزی از آن برداشته نمیشود، هر چند که خویشاوند باشد.»
خرمشاهی: در این ترجمه «ولو» به این معانی ترجمه شده است: «اگر چه، وگرچه، گر هم، با آنکه، حتی اگر، هر چند که، هر قدر هم که، اگر»
مثال: «ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذباباً و لوِ اجتمعوا له»)حج/73)
ترجمه: «کسانی که به جای خداوند می پرستید، اگر هم دست یکی کنند، هرگز مگسی را هم نتوانند آفرید.»
تفسیر طبری: دراین ترجمه هم )در موارد بررسی شده( یکسانی وجود دارد و به «اگر» و «اگر چه» ترجمه شدهاند.
مثال: «أفأنت تُسمع الصُّمَّ و لو کانوا لا یعقلون»)یونس/42) ترجمه: «آیا تو کران شنوا کردندی و اگر بودند نه خرد داشتند.»
کشف الاسرار:مثال «یا ایها الذین امَنوا کونوا قوامین بالقسط شهداءَ لله و لو علی أنفسهم أوِ الوالدینِ و الأقربین»)نساء/135)
ترجمه: «ای ایشان که بگرویدند بپای ایستید براستکاری و داد دهی و گواهان بودن خدای را براستی ور همه بر نفس شما بود یا بر پدر و مادر یا خویشان.»
این اسلوب هفت مرتبه در قرآن کریم آمده است. فعل جواب در پنج مورد اول ماضی و در دو مورد بعد مضارع است.
فولادوند: دراین ترجمه «لو» به دو گونه 1- کاش(5 مورد(، 2- اگر (2 بار( ترجمه شده است.
مثال: «و لوتری اِذ وقفوا علی النار...»)انعام/27) ترجمه: «و ای کاش )منکران را( هنگامی که بر آتش عرضه می شوند میدیدی...»
مثال: «و لو تری اِذ وقفوا علی ربِّهم...»)انعام/30)ترجمه: «و اگر بنگری هنگامی را که در برابر پروردگارشان بازداشته میشوند...»
خرمشاهی: در ترجمه ایشان فعل «تری» همواره به صورت مضارع معنی شده است و «لَوْ» به دو گونه «اگر» و «چون» معنی شده است.
مثال: «لوتری اِذِ الظالمون موقوفون عند ربهم...»)سبأ/31)ترجمه: «و چون ستمکاران را بنگری که نزد پروردگارشان بازداشته شوند.»
اگر منصفانه بنگریم در مواردی که بررسی شد، ترجمه استاد مهدی فولادوند از نظر یکسان سازی، ترجمه بسیار خوب و هماهنگی بنظر میرسد. در انتها به ذکر چند نمونه که از نظر معنا بهتر بود طور دیگری ترجمه میشد اشاره میشود:
مثال: «لو یعلم الذین کفروا حین لا یکفّون عن وجوههم النار و لا عن ظهورهم و لا هم یُنصرون»)انبیاء/39)
ترجمه: «کاش آنان که کافر شدهاند میدانستند آنگاه که آتش را نه از چهرههای خود و نه از پشتشان باز نمیتوانند داشت.»
در این آیه «لَوْ» به کاش ترجمه شده است. با مراجعه به تفسیر و اعراب قرآن و چند ترجمه، مشخص شد که در هیچ کجا اشاره به اینکه در این آیه مفهوم «تمنّی» باشد نیست و در ترجمه و تفاسیر «اگر» معنی شده بود.
مثال: «قل اِن لبثتم الّا قلیلاً لو أنّکم کنتم تعلمون»)مؤمنون/114)
ترجمه: «جز اندکی درنگ نکردید، کاش شما میدانستید.»
این آیه هم مشابه آیه پیشین ترجمه شده و همان وضعیت را دارد.
خرمشاهی این آیه را اینطور ترجمه کرده است: «گوید اگر میدانستید جز اندکی به سر نبردهاید.»
1- قرآن کریم. ترجمه: استاد مهدی فولادوند. چاپ دوم. دار القرآن الکریم.
2- قرآن کریم. ترجمه از: بهاءالدین خرمشاهی. چاپ دوم. انتشارات نیلوفر، 1376.
3- ترجمه تفسیر طبری. طهران: چاپخانه دولتی ایران، 1339.
4- کشف الاسرار و عدة الابرار: معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری. طهران: 1338 ق.